آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

مامانی و پسرش

یه سفر کوتاه

یه مدت بود که همش میگفتی مامان چرا ما نمیریم مسافرت؟؟!! تا اینکه هفته قبل تصمیم گرفتیم برای چند روزی بریم مسافرت یزد هم شما گشت و گذاری کنید هم ما یه سر به مامان بزرگمون بزنیم هر چند شما اصلا قبول نداشتین که مسافرته توی ذهنت واسه خودت یه چیز دیگه ساخته بودی سه شنبه حرکت کردیم به سمت یزد همراه خاله و دایی و مامان زری توی این مدت که اونجا بودیم سرما خوردی همش سرفه میزدی و حالت خوب نبود البته وقتی از خونه میرفتیم بیرون حالت بهتر بود دوست نداشتی توی خونه باشی چندتایی کتاب واست خریدم کلی شعر خوندی و دایی هم جایزه یه جعبه مداد رنگی و مدادبهت دادن جمعه هم برگشتیم خونه عکس هم ازت نگرفتم مگه این خاله میذاره....!!...
10 آذر 1392