تلبلد مامانی...
دیروز تولدم بود
شب هم مهمون داشتیم(عمو محمدرضا و عمو حسین)
بابایی هم زحمت کشیدن و کیک و گل و کادو خلاصه بازم شرمندگی
مرسی بابایی
بعد از شام وقتی بهت گفتم آریا میخوام کیک بیارم خوشحال دست میزدی و میگفتی
تلبلده مووبارک
بعد هم با حامد اومدین سراغ کیک و آماده فوت کردن شمعها شدین
تا بابایی یکی از شمعها رو روشن میکرد و میرفت سراغ بعدی شما دو تا شیطون خاموشش میکردین اخرشم نذاشتین که همه شمعها رو روشن کنیم هی بابا روشن کرد شماها فوت کردین
بعد هم رفتین سراغ تزیینات روی کیک و ناخنک زدن دیرتون میشد که کیک بخورین با هزار زحمت تونستم چندتا عکس ازت بگیرم مهلت نمیدادی همش حمله میکردی سمت کیک
قربونت برم......................
کمتر از دو ماه دیگه تولد خودته و برات یه جشن حسابی میگریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی