تولد نیم سالگی
تولد تولد تولدت مبارک
ناز پسرم نیم ساله شد
حالا دیگه پسر آروم وساکتی شدی خیلی هم با مزه وخوردنی اونقدر خوردنی که بعضی وقتها من وبابایی وسوسه میشیم بخوریمممممت.
اگه یه روز صبح از خواب پاشدی ودیدی که نیستی بدون من وبابایی طاقت نیاوردیم ونصف شب یواشکی خوردیمت.
قربونت برم که اینقدر خوردنی شدی...
توی این شش ماه خیلی چیزها یاد گرفتی وخیلی کارها انجام میدی
چندتا حرف جدید یاد گرفتی"دد اد گگ "
یاد گرفتی تنهایی بشینی وذوق ذوق بزنی موقعی که عصبانی میشی جیغ میزنی و...
مامانی فدات بشه که اینقدر زود بزرگ شدی
مامانی فدات شه وقتی سرمونو میذاریم رو پاهات از ذوقت چنگ میزنی و موهای منو بابایی رو میکشی
بابایی که هیچی نمیگه ولی من جیغ میکشم والتماست می کنم که موهامو ول کنی
آخرشم مجبور میشم با زحمت مشتتتو بازکنم وخودمو خلاص کنم.
مامانی قربونت بره وقتی که کاسه و قاشق غذاتو میبینی از دور بال بال میزنی ووقتی میخوام غذاتو دهنت کنم هی سرتو میاری جلو وبعضی وقتها قاشق می خوره به دهنت و همش میریزه
مامانی فدات شه وقتی میبرمت آشپزخونه اونقدر به جاقاشقی نگاه می کنی وذوق ذوق میزنی تا کفگیر وبهت بدم وتوهم بخوای به زور همشو بکنی دهنت
مامانی فدات وقتی یه تیکه سیب یانون میدیم دستت نمیتونی بخوری و حرصت در میاد وقتی هم میخوایم ازت بگیریمش عصبانی میشی و جیغ میکشی.
مامانی فدات وقتی عصرها بابایی از سرکار میاد خونه هی بهت سلام میکنه ومیگه "آقا آریا پسر بابا"تو هم اصلا به بابایی توجه نمیکنی و سرت به کار خودته فقط میخندی
فدات بشم وقتی میشینی رو پاهام و واست دست میزنم دستای مامانی رو محکم میگیری وشروع می کنی آواز خوندن
قربون پسرم که وقتی پاهامو دراز می کنم میخوای بری و پامو بگیری اگه دیر بجنبم انگشتمو میکنی تو دهنت.
فدات شم وقتیکه از صبح تا عصرواسه مامانی هی نق میزنی و بی تابی میکنی ولی عصر که بابایی میاد خونه یهویی عوض میشی و دیگه از اون پسر نق نقو خبری نیست با بابایی میگی ومیخندی وحرص منو درمیاری.
قربونت برم که تند تند اسباب بازیهات واست تکراری میشن
قربون پسرم وقتیکه بابایی صورتشو اصلاح میکنه عاشق صدای ریش تراشی وکل حواست میره پیش بابات.
دوووووووووست داریممممممممممممممممممممممممممم