آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

مامانی و پسرش

بابایی و پسرش...........................

1390/12/17 10:40
نویسنده : مامانی
485 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزه که بابایی کلی تلاش میکنه که آریا خان بتونه تنهایی وایسه بعد هم کم کم راه بره تو هم نمیتونی فکر میکنم برات زوده ولی بابایی میگه نه میتونه....

تازه به من هم میگه که باهات تمرین کنم. منم خیلی دوست دارم که زودتر تاتی تاتی راه بری ولی خوب مثل بابات عجله ندارم(بین خودمون بمونه اگه راه بری که مامانی بیچاره است ).

 همین حالا که چهار دست و پا میری اونقدر سرعتت زیاده که چند بار جریمه شدی!!!! و خیلی جاها گیر کردی مامانی هم هی باید دنبالت بیاد و تو رو نجات بده ..............................

یه بار زیر میز گیر میکنی یه بار زیر صندلی خلاصه با کمک کلیه وسایل خونه بلند میشی و راه میری با اینکه خیلی دقت میکنی وتا از خودت مطمئن نباشی دستتو ول نمیکنی و لی تا حالا چندین بار خوردی زمین و گریه ...

موقع افتادن اونقدر بهت استرس وارد میشه که بعضی وقتها با اینکه من به موقع خودم رو میرسونم و نمیذارم بخوری زمین ولی بازهم گریه میکنی...

حالا فکر کن راه بری چی میشه!!!!!

 من که میگم تو راه نمیری تو میدویی اون وقت چی میشه آریا بدو...................

 مامان بدو.....................................

خلاصه دیشب بلاخره بابایی موفق شد و تونستی به تنهایی برای چند ثانیه خودت وایسی و چند بار که بابایی باهات تمرین کرد یکی دو قدم هم راه رفتی (راه که نه دویدی) آخی............................................................................................

چقدر ذوق کردی وقتی راه رفتی و چقدر بابایی ذوق کرد................

امیدوارم تا عید بتونی راه بری...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)