آریا و نی نی عمه
دیشب عمه نجمه و نی نی شون(سهیل کوچولو)مهمونمون بودن.
وقتی عمه اومد بدو بدو رفتی سمت عمه و خوشحال از اومدنشون بعدش هم اسباب بازیهای بچگیتو آوردی تا با تکون دادنشون سهیل رو آروم کنی.
میخواستی بغلش کنی یوسش کنی یا دستشو بگیری وتاتی تاتی کنی .
سهیل که خواب رفت مامانی تشک نوزادی شما رو آورد که سهیل بخوابه اولش هیچی نگفتی ولی همین که سهیل از خواب بیدار شد و عمه بغلش کرد رفتی خوابیدی جای سهیل هر چی هم منو بابایی بهت گفتیم پا شو نی نی بخوابه گوش نکردی.
وقتی هم که عمه خواست سهیل رو روی پاش خواب کنه رفتی روی پای عمه خوابیدی ...
ای ناقلا تو که نی نی رو دوست داشتی...!
تازه یه بارهم که ما حواسمون نبود رفتی سراغ نی نی و اگه عمه نرسیده بود خدا میدونه چیکارها که نمی کردی.سهیل رو دوست داری ولی دوست داشتنت یه خورده خطرناکه....
امروز صبح هم که از خواب پا شدی تا چشمت افتاد به لباس سهیل که دیشب اینجا جا مونده یود خوشحال شدی .لباس نی نی رو برداشتی و دور خونه راه میری و میگی "نی نی نی" قربون پسرم