پسر18ماهه من..
دیروز همراه بابایی رفتیم و واکسنتو زدیم تا ظهرحالت خیلی خوب بود و لی کم کم بهانه گیریهات شروع شد همش پاتو میگرفتی و موقع راه رفتن هم مشکل داشتی قربونت برم پات درد میکرد.
دیشب هم تب داشتی و نمیتونستی بخوابی
امروز حالت بهتره پات درد میکنه ولی اصلا به روی خودت نمیاری و همش ورجه وورجه میکنی قربون این پسر برم ....
فعلا چند سالی از شر واکسن راحت شدی!!!!!!!!!
چند روزیه که داری روی کلمات جدید تمرکز میکنی.هر موقع که من یا بابایی یه کلمه جدید میگیم تو هم با خودت تکرارش میکنی و اونقدر حرفهاشو جابه جا میکنی تا بتونی یه جوری تلفظش کنی.
خیلی از کلمه ها رو یاد گرفتی و ازشون استفاده میکنی مثلا:
برو٬بیا٬ دیدی٬ پاشو و...
سال قبل این موقع همش دلم میخواست زودتر حرف زدن یاد بگیری و بهم بگی مامان
تا چشم به هم زدم گذشت ...
خیلی زود...
حالا میای دستتو دور گردنم حلقه میزنی و میگی :"مامان دو"...
منم قند تو دلم آب میشه و محکم بغلت میکنم ومیبوسمت میگم عزیزم منم دوستت دارم
بعد تو هم بهم میگی :ادید(عزیزم)...
چقدر شیرین و دوست داشتنی هستی.........
چه دلی دارم من...
که ذوق از خندههای تومرا نمیکشد....