آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مامانی و پسرش

پروژه از شیر گرفتن گل پسری

1391/11/23 12:38
نویسنده : مامانی
552 بازدید
اشتراک گذاری

یکی دو ماهی میشه که قصد کردیم که شما رو از شیر بگیریم

پس از تحقیق و تفحص زیاد مامانی در مورد اینکه چطوری اینکار رو انجام بدم که نه خودت اذیت بشی و نه مامانی...

تصمیم گرفتم که برخلاف گفته اطرافیان که یهویی می می رو قطع کنم ....

اینکار رو به تدریج و کم کم انجام بدم البته جا داره که همین جا از دوست خوبم مامانی روانشناس عزیز که با راهنماییهاشون خیلی خیلی بهم کمک کردن تشکر کنم.

"مرسی مامانی"

خلاصه دست به کار شدیم...

اولش خیلی می ترسیدم آخه در حالت عادی هر دو ساعت یکبار از من تقاضای شیر میکنی و خیلی وقتها هم به دو ساعت نمیرسه (لپ کلام اینکه در طول روز همش در حال خوردن می می هستی) و هر جا کم میاری موقع بازی کردن ٫خواب و قتی گریه میکنی یا جاییت درد میگیره دوای دردت می میه).

بابایی هم که همش می گه اینقدر بهش شیر نده خیلی وابسته میشه نمی تونی از شیر بگیریش

ولی کو گوش شنوا....!!!!!!!!!!!!!

خلاصه مادر و پسر با هم کنار میایم

تا یکی دوماه قبل...

یه روز عزمم و جزم کردم و گفتم از امروز باید کم کم وعده های شیرت رو کم کنم از وعده نهارت شروع کردم

روز اول یه کوچولو بهانه گرفتی و هی گفتی مامان می می منم با وسایل مختلف سرگرمت کردم

البته عمه وجیهه هم که برای مدتی مهمونمون بود خیلی کمکم کرد از عمه هم تشکر میکنیم

" عمه مرسی"

بعد از یکی دو روز خیلی راحت وعده نهارت حذف شد

یک هفته بعد:

یکی دیگه از وعده های شیرت کم شد

و...

به همین طریق ادامه دادیم تا الان که در روز فقط 4 وعده شیر میخوری...

مادر وپسر پیشرفت خوبی داشتیم هاااااااااااا..............

 هیچی دیگه تا همین جای قضیه پروژه رو متوقف کردیم!!!!!!!!!!!!!!!!

آخه دیگه بیشتر از این همکاری نمی کنی!!!!!!!!!!!

چون برای خوابوندنت فعلا هیچ راه حلی به جز شیر نداریم یعنی حاضر نیستی که با چیزی غیر از شیر بخوابی

ولی تا عید نشده  این پروژه رو تمام میکنیم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آرال
23 بهمن 91 11:18
سلام خوبین خیلی خوبه که تا این حد تونستین شیرشو کم کنین آخه پسر منم خیلی به شیر من وابسته است دقیقا مثل آریاست و همش در حال خوردن شیر منه . منم میخوام از شیر بگیرم ولی میترسم خیلی بی تابی کنه الان این پست شما رو خوندم و امیدوار شدم . راستی پسر خیلی نازی دارین خدا حفظش کنه
جشنواره تولید کتابهای صوتی کودکان
24 بهمن 91 13:22
عزیز بزرگوار مامان ریحانه برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
مامان آناهیتا
24 بهمن 91 23:25
سلام ریحانه جون تبریک میگم به این تصمیت که کم کم وعده های شیرت رو کم کنی یک شبه بچه رو از شیر نگیری آخه خیلی ضربه می خوره . برای اینکه موقع خواب از شیر بگیری حتما بهش عادت بده که شیر پاستوریزه با لیوان بخوره و یه عروسک یا دستتو بگیره و بخوابه . از الان بهش عادت بده قصه بخونی و لالایی هر شبت فرق کنه با شب قبل . وقتی عادت کرد بد شیر شب رو قطع کن طبیعی که دو سه شب گریه کنه براش لالایی بخون و چیزی که بهش عادت کرده همونو انجام بده ولی گریه هاش و بی قراری هاش باعث نشه دلت بسوزه بهش شیر بدی . تصمیم گرفتی سرش بمون چون بعد گرفتاریش بیشتر میشه . منتظر خبرهای خوش هستم تو می تونی مامانی
مامان آناهیتا
25 بهمن 91 0:31
سلام ریحانه جون شما دعوت شدید به وبلاگم سری بزنید
مامان آناهیتا
27 بهمن 91 0:39
سلام مامان ریحانه . پس نظر من کو این همه نوشتم حتی نظر دعوت به مسابقه هم نسیت . به وبلاگ ما سر بزنید دعوت شدید