آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مامانی و پسرش

شیطنت آریا

1391/12/20 10:40
نویسنده : مامانی
571 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 13/12/91 ساعت 9:30

 مامانی برای انجام یک کار کوچیک میره بیرون توی تراس

بعد از دو سه دقیقه که بر میگرده با یک در قفل مواجه میشه...!!!!!!!!!!!!!!!!

شما از داخل قفل رو زده بودی به در....

بهت گفتم آریا قفل رو باز کن مامان بیاد تو خونه

کمی قفل رو جابجا کردی و با یه لحن گرفته گفتی نیتونم

آریا مامان قفل رو باز کن

 نیتونم ..................................

بعد هم رفتی و مشغول بازی با دوچرخه شدی

حالا من موندم پشت در واینکه چطوری در رو باز کنم

هر چی هم صدات کردنم نیومدی هر چند اومدنت هم فایده نداشت چون نمیتونستی در رو باز کنی

مونده بودم که چیکار کنم....

خوشبختانه همسایه طبقه پایین خونه بود و به دادمون رسید

اومدن بالا و در رو برام باز کردن

نتیجه اخلاقی: هیچوقت کلید و قفل رو دم دست شیطون بلایی مثل شما نذارم

دو ساعت بعد:

موقع بالا اومدن از پله ها لیز خوردی و محکم خوردی زمین لبت هم خورد به پله  تا بلندت کردم دهنت پر خون بود ترسیدم و بدو رسوندمت بالا وفکر کردم دندونت شکسته خوشبختانه چیزی نشده بود و فقط کمی لبت زخم شد  یخ گذاشتم روش ولی فایده نداشت و لبت ورم کرد

خیلی گریه کردی قربونت برم

تا عصر که بابا اومد هنوز ورم داشتی هر وقت که لبت رو میبینم کلی غصه میخورم که ای کاش بیشتر مواظبت بودم...عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

جشنواره بزرگ تولید کتابهای صوتی کودکان
14 اسفند 91 11:16
دوست بزرگوار مامان ریحانه برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم . از شما بزرگوار رسما دعوت می شود درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و در اجرای این برنامه فرهنگی ما را یاری فرمائید.
انسیه
15 اسفند 91 2:01
حالاخوبه همسایه به دادت رسید من خیلی وقته لینکت کردم ولی شمانه منتظرم
عمه جونی
15 اسفند 91 12:22
عزیزم هزینه ها رو گذاشتم تو پست جدید وبم حتما سر بزن
مامان آناهیتا
15 اسفند 91 19:34
وای کلی خندیدم از اینکه رفت بازیشو کرد و پشت در موندی هیچی نشده پسرت از خونه بیرون کرده خواهر الهی ناراحت شدم لبش خون اومد حالا خدا رو شکر دندونش نشکسته به خیر گذشت