کتابخونه...
ماه رمضان هم تمام شد توی این ماه یه خورده بهت سخت گذشت چون گردش بیرون از خونه که بعضی از روزها میرفتیم تعطیل بود(به دلیل گرمی هوا و اینکه مامانی روزه بودن) البته بعضی روزها بابا شما رو میبردن دوچرخه سواری
توی این یک ماه با انواع وسایل مختلف توی خونه سرگرم بودی
از جمله این مهره چین که خیلی هم مفید بود
باهاش رنگها رو یاد گرفتی و اشکال هندسی هم چندتایی رو بلد شدی بعضی وقتها هم یه نخ میدادم دستت تا مهره هاشو نخ کنی کلا کارایی زیادی داره(بستگی به خلاقیت مامان داره)
یا این شکلکهای خندون که باید باهاشون شکل درست کنی ولی چون برای شما یه خورده زوده و نمیتونی یه نخ میدادم دستت تا سرگرم بشی بعضی وقتها هم میذاشتی روی تخته و با مداد نقاشی شون میکردی
امروز صبح بعد از خوردن صبحانه دوتایی از خونه زدیم بیرون
رفتیم کتابخونه وقتی رسیدیم از مسئول اونجا سوال کردم که آیا کتاب مخصوص بچه ها هم دارین ؟
ما رو راهنمایی کردن که بریم قسمت کودکان و گفتن که برای استفاده از این کتابها باید عضو باشیم قرار شد دفعه بعد مدارک لازم رو ببریم تا شما هم عضو کتابخونه بشین...
یه قسمت مخصوص بچه ها داشت که خیلی قشنگ تزیین شده بود با چندتا میز و صندلی کوچولو که بچه هامیتونستند اونجا بشینن و کتاب بخونن قفسه کتابها هم پایین بود و برای هر گروه سنی یه قفسه جدا گذاشته بودن با کتابهای مخصوص همون گروه
وقتی ما رفتیم کسی نبود قفسه گروه سنی الف(پیش از دبستان)رو پیدا کردیم وچندتا کتاب انتخاب کردیم بعد هم شما نشستین روی صندلی و مشغول ورق زدن کتاب شدین
مامانی هم نشست روی زمین وقتی که خوب کتاب رو نگاه کردی اومدی کنارم نشستی و گفتی مامان برام بخون منم مشغول خوندن شدم
وقتی هم که خسته شدی برگشتیم خونه
و چون خیلی کتاب دوست داری و کلا کتاب خوراکته هفته ای یکی دوبار رفتن به کتابخونه رو توی برنامه هامون قرار دادیم