خمیر بازی...
دیروز رفتیم نمایشگاه کتاب ...
شما که همراه بابا رفتین به غرفه مخصوص کودکان و سرگرم نقاشی کشیدن شدین
ببین
منم که از قبل با کمک دوست خوبم پریسا جون یه لیست کتاب واسه شما تهیه کرده بودم و رفتم دنبال کتابها...که متاسفانه فقط تونستم چندتایی شونو پیدا کنم ...و با یه خرید مختصر برگشتیم خونه
امروز صبح دوتایی با هم از خونه زدیم بیرون اول رفتیم کتابخونه و چندتا کتاب امانت گرفتیم بعد هم یه گشت کوچولو تو خیابون زدیم موقع برگشت هم واست یه سطل خمیر بازی خریدم
خونه که رسیدیم مهلت ندادی و مشغول بازی با خمیرها شدی برای اولین بار یه اسباب بازی تونست شما رو برای یه مدت طولانی( یه چیزی حدود دو ساعت) مشغول کنه
منم خوشحال به کارهای خودم رسیدم
اونقدر مشغول بازی بودی و ذوق داشتی که وقتی تلفن زنگ زد و گفتم شما جواب بدین رفتی گوشی رو برداشتی و گذاشتی همونجا روی میزبدون اینکه هیچ جوابی بدی من که اومدم مامانجون پشت خط بودن هی میگفتن آریا چرا حرف نمیزنی؟؟؟!!!خبر نداشتن که وروجک رفته سراغ بازی...
بابایی هم که زنگ زد شما پیش دستی کردین و گفتی:مامان من دستم بندِ نمی تونم جواب بدم شما جواب بدین...!!!
وقتی هم که گفتم بیا با بابا صحبت کن به زحمت دست از بازی برداشتی و گوشی رو گرفتی یکی دو کلمه صحبت کردی و گوشی رو گذاشتی رفتی...
کلی خلاقیت به خرج دادی و با خمیرها کیک درست کردی و گفتی مامان کیک پز رو بیار بذارم توش بپزه!!
هیچی دیگه بعد از دو ساعت خمیر بازی چون خیلی خسته بودی و خوابت میومد حاضرشدی دست از بازی برداری...
یه کتاب میوه ها داری که خیلی وقت قبل باهاش میوه ها رو یاد گرفتی چند روز قبل داشتی نگاش میکردی منم بهت گفتم سیب( apple ) بعد پرسیدی موز چی میشه؟banana
و همینطور تا آخر همه میوها رو ازم سوال کردی خیلی برات جالب بود هر روز میای و ازم میخوای که اسم میوه ها رو به انگلیسی برات بگم منم میبینم خودت علاقه داری باهات کار میکنم و تا حالا چندتایی یاد گرفتی
پیاز : آنیین
موز : بنانا
سیب : اُپل
توت فرنگی : اِستابری
آناناس : پای اُپل
گوجه :توماتو
هلو : پیچ
گیلاس : چری
آفرین.....