یه شعر قشنگ
اینم یه شعر قشنگ واسه آریا جونم
وقتی که هنوز دنیا نیومده بودی و توی دل مامانی بودی یه روز که رفته بودم بیرون یه کتاب قصه قشنگ واست خریدم "نی نی لالا"
و خیلی وقتها اونو واست میخوندم. وقتی هم که دنیا اومدی این کتاب رو دوست داشتی می نشستی روی پام و منم برات میخوندم تو هم گوش میدادی و شکلهای کتاب رو نگاه میکردی حتی بعضی شبها که تو خواب بیدار میشدی و گریه میکردی تا این شعر رو برات میخوندم آروم میشدی و میخوابیدی
تا اینکه چند روز پیش که کتاب دستت بود پاره ش کردی منم تصمیم گرفتم که شعرش رو واست بنویسم تا همیشه یادمون بمونه...
اتل متل ستاره/رسیده شب دوباره
ببین که نور مهتاب از آسمون میباره
تو جنگل و تو دریا /تو کوه و دشت و صحرا
نمی شنوی صدایی/باید بخوابی حالا
ببین یه بچه میمون/ که ناقلاست و شیطون
خوابیده رو درختی / با دم شده آویزون
چه خرگوش زرنگی/ چه سنجاب قشنگی
خوابیده اند تو بیشه /روباهی و پلنگی
کنار برکه آب /خوابیده زیر مهتاب
یه قورباغه با قور قور/ داره می بینه تو خواب
سوار اسب باده/ چه بیخیال و شاده
یه شاهزاده اس تو رویا/ ولی دهن گشاده
تو برکه زیر سنگی / یه ماهی زرنگی
خوابیده خیلی آروم/با پولکهای رنگی
ببین همه می خوابند /تو خشکی یا تو آبند
چه بی صداو آروم/ میون رختخوابند
اتل متل ستاره/ با چشمک واشاره
میگه بخواب که فردا/ بیدار بشی دوباره
دوباره شب رسیده/خورشید خانوم خوابیده
ماه قشنگ و زیبا /رو پشت بوم پریده
ستاره های کوچک /کنار ماه نشستن
یه روزه توی راهند/حالا حسابی خسته ان
خیال نکن با چشمک / دارن میدن علامت
چشماشونو میبدن /برای استراحت.