بازیهای پدر و پسر
یکی از بازیهای مورد علاقه آریاجونم قایم موشکه که بابایی بهت یاد داده
اوایل بابایی چشماتو میگرفت وتا ده میشمرد من قایم میشدم تو هم با کمک بابایی منو پیدا میکردی و دوباره میرفتی بغل بابا که چشماتو بگیره و بازی ادامه داشت.
ولی الان پیشرفت کردی و خودت چشماتو میگیری اینجوری...
و میگی " دو هف چا پن "مثلا داری میشماری
دیشب با بابایی بازی میکردی
بیچاره بابا آخه نمی تونست هیچ جایی قایم بشه چون تو دست میذاشتی روی بینی ات و بعد هم دنبال بابا راه می افتادی که ببینی کجا میره...
هی بابا بهت میگفت بیشین اینجا چشاتو بگیربعد بیا ولی تو کار خودتو میکردی.
تازه وقتی هم که مثلا بابا رو پیدا میکردی ذوق میزدی و خوشحال بودی.دوباره دستت رو بینیت بود واز بابا میخواستی که بره قایم بشه.
بیشتر دوست داری که بابا قایم شه یکی دوبارهم که من تو رو قایم میکردم تا بابا پیدات کنه از جات میومدی بیرون و بابا رو نگاه میکردی
آخر سر هم بابایی خسته شد و بازی رو تموم کرد.
دیروز هم که عمه وجیهه اومده بود خونمون و باهات بازی میکردهمین بلا رو سرش آوردی و عمه رو خسته کردی.