آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

مامانی و پسرش

تجربه لذت بخش کار با رنگها

1392/5/7 18:41
نویسنده : مامانی
1,167 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی یک سال و سه ماهت بود برای اولین بار برات دفتر نقاشی خریدم با دیدن مداد و دفتر خیلی ذوق کردی و مشغول خط خطی شدی هر روز میخواستی که نقاشی بکشی منم مینشستم کنارت تا برام بکشی بعضی وقتها هم توضیح میدادی که این توتوست این ببعی  من هم همیشه بالای نقاشیهات تاریخ میذاشتم و یه مختصر توضیح از چیزی که کشیده بودی

 

آریای یک سال و سه ماهه

ولی چون همیشه موقع نقاشی کردن باید کنارت می نشستم  یه کم کارو برامون سخت کرده بود خیلی وقتها بود که دوست داشتی نقاشی بکشی ومن کار داشتم و نمیتونستم مواظبت باشم تنهایی که نمیتونستی آخه بعضی وقتها مداد و میکردی دهنت و بعضی وقتها هم ترجیح میدادی تا به جای اینکه توی دفترت شاهکارت و خلق کنی روی دیوارهای خونه و کمد و مبل و ... این کار انجام شه

نشستم فکر کردم اینجوری نمیشه تصمیم گرفتم برات تخته مغناطیسی بخرم اینطوری دیگه وسایل خونه از دست شما در امان بود و چون مدادش پلاستیکی بود اگه توی دهن هم میذاشتی مشکلی پیش نمیومد

تخته رو خریدیم و شما مشغول کار با تخته شدی نقاشی میکشیدی پاک میکردی حال میکردی و...

تا اینکه چند روز پیش تصمیم گرفتم که نقاشی با رنگها رو هم تجربه کنی

دیروز که رفتیم بیرون برات رنگ انگشتی خریدم(آبی قرمز و زرد)امروز صبح وقتی رنگها رو بهت دادم پرسیدی مامان این چیه؟؟

گفتم اینا رنگه که شما میتونی با انگشتات نقاشی بکشی ذوق زده شدی ولی قبل از اینکه رنگها رو بدم دستت اول کمی اطلاعات درموردش بهت دادم اینکه باید قبل و بعد از استفاده رنگها دستها شسته شه فقط اجازه داری روی کاغذ و سرامیک از رنگها استفاده کنی

وقتی دستهات رنگیه نباید به وسایل خونه دست بزنی یه دستمال هم گذاشتم دم دستت تا اگه نیازت شد ازش استفاده کنی

شما هم قبول کردی و رفتیم سراغ رنگها

هر سه تا رنگ روبهت دادم و گفتم دوست داری با کدوم رنگ شروع کنی و شما هم زرد رو انتخاب کردی و مشغول شدی


اونقدر سرگرم بودی که یادت رفت میتونی از رنگهای دیگه هم استفاده کنی وقتی یه خورده خط خطی کردی رنگ قرمز رو برات باز کردم  با دیدن رنگش چشات برق زد  رنگ زرد و کنار گذاشتی و با قرمز ادامه دادی

 


یه خورده که نقاشی کشیدی خسته شدی و گفتی مامان بریم دستامو بشور

بعد هم گفتی یه دستمال بده دیوارو پاک کنم...

رفتم برات دستمال بیارم گفتی مامان پاکشون نکنیم بابا هم بیاد ببینه

قبول کردم و منتظر موندیم تا عصر که بابایی هم شاهکار آریا رو ببینه

عصر که بابا اومد خواب بودی وقتی بیدارشدی به بابا گفتی ببین من روی دیوار چی کشیدم بابا هم یه عالمه ذوق و به به پسرم نقاش شده و تشویق..............

منم یه دستمال آوردم و دادم دستت تا رنگها رو از روی دیوار پاک کنی شما هم دست به کار شدی و خیلی با دقت دیوارو تمیز کردی

 

آفرین

بعد هم اومدی پیشم و گفتی مامان ممنونم که بهم رنگ دادی تا با انگشتم نقاشی بکشم

عزیزم اگه میدونستم اینقدر برات لذت بخشه زودتر از اینها برات خریده بودم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سمیه
7 مرداد 92 18:47
افرین به این پسر هنرمند
حالا رنگها قشنگ پاک شد؟


بله مامانی کامل
مامان آبتین
7 مرداد 92 20:01
سلام توی پرسش و پاسخ فرموده بودین پسرتون قبل از دوسالگی بلد شده رکاب بزنه من هم دوچرخه و هم سه چرخه براش خریدم یادنگرفته! 23ماهش هست! میشه بگین گل پسرتون رو چطور و چند وقت آموزش دادین؟
مامان یاسمن و محمد پارسا
8 مرداد 92 17:14
ای شیطون بلا من می دونم چقد بهت خوش گذشته اگه وبلاگ ما هم بیای دو تا وروجک و می بینی که چه اثاری خلق کردند
مامان آرتین (الهه)
11 مرداد 92 18:08
آفرین گل پسر. معلومه که حسابی بهت خوش گذشته. اخه ماهم که بچه بودیم نقاشی کردن رو خیییلی دوست داشتیم


معلومه که خوش میگذره
مامان نفس طلایی
12 مرداد 92 2:49
احسنت به این مامان خوب و پسر گلش


مرسی مامانی
مامان آرتین (الهه)
12 مرداد 92 18:33
سلام دوست خوبم. من از شهرفرهنگ کتاب میخرم. خیابون هزارویکشبه. راستش مامانی من فضایی واسه استفاده از رنگ انگشتی ندارم

سلام مامانی
نیازی به فضای خاصی ندارین توی حموم هم میشه
مامان مهراد
14 مرداد 92 11:39
ای جانم هنرمند.الان باید لپات گرفت و ی بوس آبدار کرد


مرسی مامانی
مامان شايان
20 مرداد 92 12:16
ماشاله به اين مرد كوچك