احوال این روزهایمان...
یه مدت هوا سرد بود کمتر میتونستیم بریم بیرون
دلت دوچرخه سواری میخواست که نمیشد...پارک میخواست که نمیشد...کتابخونه میخواست بازم نمیشد...
چند روزیه که دوباره هوا خوب شده و گشت و گذار شما هم شروع شده
یه روز همراه بابا رفتین دوچرخه سواری
دیروز هم رفتیم کتابخونه یه گردش کوچولو هم توی خیابون داشتیم
خلاصه از صبح تا عصر دوتایی با هم خوش میگذرونیم تا بابا برگرده
شبها حافظ خونی داریم ...
دیوان حافظ میاری و بابا برات میخونه
بعضی شعرهاش به دلت نمیچسبه و گوش نمیدی و بعضی ها رو هم حفظ میکنی سه سوت...
دورت بگردم...
بعضی روزها هم از قول حافظ شعرهایی میخونی که...
کلمه های الکی سر هم میکنی و به اسم شعر تحویل ملت میدی
بهت میگم این چی بود خوندی؟؟
شعر حافظ بود....!!!
بنده خدا توقبر تنش میلرزه....
بعضی شبها هم شطرنج میاری و با بابایی بازی میکنی
اسم مهره ها رو یاد گرفتی حرکتهای بعضی مهره ها رو هم بلدی
اول مهره های خودتومیذاری بعد مهره های بابا و بعد هم مشغول بازی میشی
بعد از چندتا حرکت...
بابایی یکی از مهره های شما رو بیرون میکنه میزنی زیر گریه که چرا مهره منو بیرون کردی؟؟
بعد هم یه مهره میگیری دستت و همه مهره ها رو از صفحه بیرون میکنی...(کیش و مات)
بازی تمام میشه و شما برنده میشی...
به صفحه شطرنج هم میگی سفره...!!
وقتی میریم خیابون به چراغ راهنما که میرسیم بابا ازت سوال میکنه آریا چراغ چه رنگیه ؟بابایی چیکار کنه؟
تو هم میگی قرمزه وایسا بعد که سبز میشه میگی سبز شد بابایی برو
وقتایی هم که پشت چراغ قرمزیم اجی مجی میکنی تا چراغ سبز شه
کم نمیاری چهار پنج بار اجی مجی میکنی تا سبز شه بعد هم خوشحال که سبز شد
از خیابون هم که میخوایم رد بشیم میگی اول سمت راست رو نگاه کن اگه ماشین نبود بعد سمت چپ رو نگاه کن اگه ماشین نبود برو...
و ما جرای کتاب خوندنمون همچنان ادامه داره البته ورﮋنش عوض شده
یه مدته که برات کتاب کار خریدم و مفاهیم رو باهات کار میکنم یا به قول خودت درس میخونی
تا حوصله ات سر میره میای میگی امروز درس نخوندیم بدو کتابها رو میاری اگه هیچی نگم یه روزه کتاب رو تموم میکنی
کلی هم به خودت افتخار میکنی که داری درس میخونی
بین اینکه که دکتر بشی یا مهندس شک داری
بعضی روزها دوست داری دکتر بشی (از نوع کودکان) تا نی نی ها رو خوب کنی
بعضی وقتها هم میخوای مهندس بشی و بری نیروگاه
خدا رو چه دیدی شاید هم دکتر شدی هم مهندس...
اینم یه بازی جدید که دوتایی توی خونه انجام میدیم
روی مقوای سفید شکلهای هندسی کشیدم از هرکدوم دوتا بعد با همدیگه رنگشون کردیم
کارتها رو از پشت روی زمین میذارم یکی رو برمیگردونم و بهت میگم یکی دیگه مثل این پیدا کن
اگه درست بود که کارتها رو بر میداری اگه نه دوباره کارتها رو به پشت میذارم و اینبار یکی دیگه رو برمیگردونم و اینقدر این کار تکرار میشه تا بتونی همه رو درست انجام بدی
برای تقویت حافظه خیلی خوبه باید جای کارتها و شکلشون رو حفظ کنی
چون تعداد کارتها کمه خیلی زود یاد گرفتی