گل و کاردستی
یه روز که توی خونه حوصله ات سر رفته بود منم با ماکارونی حسابی سرگرمت کردم
یه تعداد از ماکارونی ها رو برات سوراخ کردم یه نخ هم دادم دستت و گفتم دوست داری واسه مامان گردنبند درست کنی؟
گفتی چطوری؟ بهت یاد دادم که چطور نخ رو از سوراخ رد کنی تو هم دست به کار شدی و حسابی سرگرم
منم خوشحال رفتم مشغول کارهای خودم شدم
بعد یه مدت اومدی و گفتی مامان ماکارونی هام تموم شده همشو نخ کردم حالا چطوری گردنبند میشه
دو طرفشو واست گره زدم گفتم حالا شد گردنبند
گفتی گردنم کن
بعد هم رفتی...
وروجک مثل اینکه یادت رفته این گردنبند برای مامانی بوده!!!
چند روز قبل خونه مامانجون بودیم گلهای باغچه شون باز شده بود موقع برگشتن به خونه مامانجون بهت یه شاخه گل نرگس دادن تو هم خوشحال همش بو میکردی و میگفتی مامان بیا گلمو بو کن بابا بیا گلمو بو کن خونه که رسیدیم یه گلدون آب کردیم و گلتو گذاشتی توی گلدون
فرداش همش میخواستی کنار گلت باشی و هی بو میکردی میگفتی: چرا گذاشتیش تو آب ؟گلم چطوری آب میخوره؟و...
منم اول برات یه کوچولو توضیح دادم که چرا گلها رو تو آب میذاریم بعد اسم قسمتهای گل رو بهت یاد دادم و اینکه غنچه چطوری گل میشه و کلی اطلاعات دیگه
بعد هم دوتایی رفتیم مقوا و چسب و یه خورده هم حبوبات آوردیم برات یه گل کشیدم وبا چسب همه جاشو چسبی کردم و بهت یاد دادم که چطوری با دونه های عدس ولوبیا گل درست کنی یه خورده برات سخت بود مخصوصا چسبوندن عدس ولی لوبیا رو دوست داشتی چون دونه هاش بزرگتر بود و راحت تر میتونستی بین انگشتات بگیریشون با ماکارونی هم دوتا پروانه برای گلت گذاشتی بعد هم تاریخ خورد و زدیم به دیوار...
خیلی برات جالب بود هر وقت میبینیش هی سوال میپرسی مامان ما چطوری درستش کردیم؟منم سوالو برمیگردونم به خودت و میگم خودت بگو چطوری درست کردی؟
شروع میکنی به توضیح دادن که چطوری چسب زدیم دستات چسبی شد و...
این هم از اولین کاردستی پسرم
دوستت داریم..............