آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

مامانی و پسرش

hello

بعضی وقتها توی خونه بابایی باهات انگلیسی صحبت میکنه!! میگه آریا can you speaking English? اوایل متعجبانه بابایی رو نگاه میکردی و من بهت میگفتم بگوyes دوباره بابایی میگه Hello بازم هیچ حرفی برای گفتن نداشتی و من کمکت میکردم و میگفتم شما هم بگو hello وبابا ادامه میده:how are you? میگم بگو: thank you چند روزی به همین صورت گذشت تا کلمه hello رو یاد گرفتی و هر چی بابا بهت میگفت در جواب میگفتی hello تا اینکه امروز اومدی پیشم و گفتی : مامان:hello منم گفتم hello بعد گفتی هبی یو خندم گرفت و گفتم thank you بعد هم گفتی تس (yes) خندیدی و گفتی بابا(یادت اومد که همیشه بابا اینطوری باه...
17 فروردين 1392

دندون........

یه پست فوری: وقتی که ما مشغول عید دیدنی و لذت بردن از تعطیلاتمون بودیم شماهم مشغول دندون در اوردن بودی و چون مامانی سرش شلوغ بود امروز برات نوشتم اولین دندون نیش بالا سمت چپ مبارکه
17 فروردين 1392

نوروز 92

سال تحویل  خونه مامانجون بودیم تا چشمت افتاد به سفره هفت سین رفتی سراغش و شروع کردی به مزه کردن !! سنجد٫سیب ٫سمنو اگه جلوت رو نگرفته بودم سیر و سرکه رو هم می چشیدی ... شیکمو.... شب هم امید کوچولو و ارشیا اومدن و تا دیروقت بازی میکردی این هم از عکسهات با سفره هفت سین بهت میگم آریا بخند... میگی "هه هه هه" اینجوری میگم لبخند بزن   روز بعد هم خونه مامان زری بودیم چند وقت بود که میخواستم به مناسبت اینکه بزرگ شدی و دیگه می می نمیخوری واست جشن بگیرم ولی نشد تا اینکه تصمیم گرفتیم روز عید جشنت رو بگیریم   کیک خریدیم و جشن اتمام شیرت رو خونه مامان زری و با حضور مامانجون وباب...
6 فروردين 1392

بهار من ....

  درگیرتوام در این بهار و از باران تو معطر می شوم تو مثل نوبرانه این فصل می مانی شیرین و به یاد ماندنی! با تو دلم بهانه می خواهد دوست داشتنت با بهار همدست شده است همه ی لحظه ها را فرا گرفته است ای طنین جاری می دانی، عشق تو به تعداد نفس هایم است من ترا هر روز در دم وبازدم نفس می کشم با لحنی که خدا بشنود نام تو را زمزمه می کنم و هربار که تو را صدا می زنم، بهار در دهانم هزار تکه می شود کسی نمی داند خورشید از حوالی قلب تو طلوع می کند اکنون هر روز معجزه می شود که هوا هنوز ذوق تو را دارد تقویم دل من مثل هیچ تقویمی نیست هر گاه که تو ...
30 اسفند 1391

آقاخرگوشه

یکی از عروسکهای مورد علاقه ات خرگوش کوچولوست. قبل از دنیا اومدن تو عمه وجیهه اینو واسه من خریده بود. بابایی که اصلا دوستش نداره و میگه خیلی زشته . ولی تو عاشقشی منو بابایی بهش میگیم آقا خرگوشه  تو چون برات سخته خیلی خلاصه بهش میگی " آ " هر کار میخوای انجام بدی با کمک این خرگوشه است.                                                صبح که از خواب پا میشی اول سراغ خرگوشتو میگیری واسش آشپزی میکنی و کلی غذا ده...
29 اسفند 1391

آریا و نی نی عمه

دیشب عمه نجمه و نی نی شون(سهیل کوچولو)مهمونمون بودن. وقتی عمه اومد بدو بدو رفتی سمت عمه و خوشحال از اومدنشون بعدش هم اسباب بازیهای بچگیتو آوردی تا با تکون دادنشون سهیل رو آروم کنی. میخواستی بغلش کنی یوسش کنی یا دستشو بگیری وتاتی تاتی کنی .    سهیل که خواب رفت مامانی تشک نوزادی شما رو آورد که سهیل بخوابه اولش هیچی نگفتی ولی همین که سهیل از خواب بیدار شد و عمه بغلش کرد رفتی خوابیدی  جای سهیل هر چی هم منو بابایی بهت گفتیم پا شو نی نی بخوابه گوش نکردی. وقتی هم که عمه خواست سهیل رو روی پاش خواب کنه رفتی روی پای عمه خوابیدی ... ای ناقلا تو که نی نی رو دوست داشتی...! تازه یه بارهم که ما ح...
29 اسفند 1391

آب بازی

روزجمعه رفتیم خونه خاله ٬مامان جون و بابا جون هم اونجا بودن برای نهار رفتیم بیرون یه جای قشنگ . یکی از دوستای خاله هم همراهمون بودن یه نی نی کوچولو داشتن  "امیر علی" که شما همش اسباب بازیهاشو برمیداشتی چند بار هم میخواستی بغلش کنی. کنار مون یه جوی آب بود تو هم که قربونت برم عاشق آب و آب بازی هی رفتی تو آب و هرچی لباس برات برداشته بودم همه رو خیس کردی.تا عصر اونجا بودیم کلی واسه خودت شیطونی کردی شب هم برگشتیم خونه.                                دیروز عصر هم بابایی برای کا...
29 اسفند 1391

تولد نیم سالگی

          تولد تولد تولدت مبارک        ناز پسرم نیم ساله شد حالا دیگه پسر آروم وساکتی شدی خیلی هم با مزه وخوردنی  اونقدر  خوردنی که بعضی وقتها من وبابایی وسوسه میشیم بخوریمممممت. اگه یه روز صبح از خواب پاشدی  ودیدی که نیستی بدون من وبابایی طاقت نیاوردیم ونصف شب یواشکی خوردیمت. قربونت برم که اینقدر خوردنی شدی... توی این شش ماه خیلی چیزها یاد گرفتی وخیلی کارها انجام میدی چندتا حرف جدید یاد گرفتی"دد اد گگ " یاد گرفتی تنهایی بشینی وذوق ذوق بزنی موقعی که عصبانی میشی جیغ میزنی و... مامانی فدات بشه که اینقدر زود بزرگ شدی...
29 اسفند 1391

کریسمس

  آغاز سال نومیلادی  رابه همه نی نی های دنيا بويژه مسيحيان عزيز تبریک میگم                         كريسمس مبارک                                             HAPPY NEW YEAR                                       ...
29 اسفند 1391